سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  محسن
خدا ایمان را واجب کرد براى پاکى از شرک ورزیدن ، و نماز را براى پرهیز از خود بزرگ دیدن ، و زکات را تا موجب رسیدن روزى شود ، و روزه را تا اخلاص آفریدگان آزموده گردد ، و حج را براى نزدیک شدن دینداران ، و جهاد را براى ارجمندى اسلام و مسلمانان ، و امر به معروف را براى اصلاح کار همگان ، و نهى از منکر را براى بازداشتن بیخردان ، و پیوند با خویشاوندان را به خاطر رشد و فراوان شدن شمار آنان ، و قصاص را تا خون ریخته نشود ، و برپا داشتن حد را تا آنچه حرام است بزرگ نماید ، و ترک میخوارگى را تا خرد برجاى ماند ، و دورى از دزدى را تا پاکدامنى از دست نشود ، و زنا را وانهادن تا نسب نیالاید ، و غلامبارگى را ترک کردن تا نژاد فراوان گردد ، و گواهى دادنها را بر حقوق واجب فرمود تا حقوق انکار شده استیفا شود ، و دروغ نگفتن را ، تا راستگویى حرمت یابد ، و سلام کردن را تا از ترس ایمنى آرد ، و امامت را تا نظام امت پایدار باشد ، و فرمانبردارى را تا امام در دیده‏ها بزرگ نماید . [نهج البلاغه]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
70977
بازدیدهای امروز وبلاگ
7
بازدیدهای دیروز وبلاگ
2
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
محسن
محسن قربانی
عکس ، آهنگ،برنامه موبایل و مقاله و ...
لوگوی وبلاگ
محسن
بایگانی
جوک
آهنگ
بشقاب پرنده وآدم فضایی
عشقولانه
مقالات فیزیک
مجموعه ای از بهترین کدها برای وبلاگ
دانلود بهترین نرم افزار ها
نرم افزار از همه جورش
آبان 1387
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
فروردین 1387
پیوندهای روزانه

خزان [313]
[آرشیو(1)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

بسوی آینده
شهریار

لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   محسن قربانی  

عنوان متن جک شنبه 87 فروردین 24  ساعت 7:15 عصر

نوشته های از آب گذشته!!!!


جکهای ملانصرالدین


ملا در بالای منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضی است بلند شود. همه ی مردم بلند شدند جز یک نفر. ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضی هستی؟ آن مرد گفت : نه ... ولی زنم دست و پامو شکسته نمی تونم بلند شم!



یک روز ملانصرالدین خرش را در جنگل گم می کند. موقع گشتن به دنبال آن یک گورخر پیدا می کند. به آن می گوید: ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت!


لطیفه


مردی که در و پنجره می ساخت رفته بود خواستگاری، پدر عروس پرسید : آقا داماد چه کاره اند؟ داماد خواست کلاس بذاره گفت : من ویندوز نصب می کنم!!!


غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن (پره های هلی کوپتر!)


یه بار یه دیوونه دنبال رئیس بیمارستان می اندازه . خلاصه رئیس بیمارستان رو تو یه بن بست گیر میاره. رئیس بیمارستان با ترس می گه از جون من چی می خوای ؟ دیوونه هه می ره با دست بهش می زنه می گه حالا تو گرگی!



  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نرم افزار MobileMatrix v1.0 : ماتریکس گرفتن با موبایل
نرم افزار رایگان "اخبار من" 1.1، روزنامه ای در جیب شما
گوشی نوکیا N73
چند ترفند برای مکالمه مجانی(رایگان) با تلفن همراه
Image Converter v2.0 برای نوکیا سری 60 ورژن 3
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ